ضرورت استفاده از روشهای تدریس فعال
یادگیری فعال (فعالکردن یادگیرندگان) در کلاس درس یکی از مهمترین دغدغههای نظریهپردازان حوزه آموزش و معلمان است. این دغدغه آنقدر مهم و جدی است که به طور مستقیم در بسیاری از روشهای تدریس نوین به آن اشاره شده است.
در الگوی ۵E که توسط راجر بایبی تدوین شده و یک الگوی یادگیرنده محور و مبتنی بر ساختن گرایی است. ما شاهد یک چرخه ۵ مرحلهای برای آموزش هستیم. جالب آنجاست که اولین مرحله از نظر بایبی در این چرخه، فعال سازی (Engaging) است. یعنی فعال کردن دانش آموزان آنقدر اساسی است که به عنوان یک مرحله مجزا آن هم در آغاز مسیر آموزش تعریف شده است. در این مرحله دانش آموزان باید با فعالیت هایی هدفمند و جدید روبرو شوند تا بتوانند سایر مراحل یادگیری را طی کنند. پیشنهاد می کنم برای مطالعه بیشتر درباره سایر مراحل این الگو این مقاله را مطالعه کنید.
شیوه کلاس معکوس به زبان ساده
چهار سال قبل بود که فعالکردن یادگیرندگان برایم تبدیل به یک دغدغه مهم شد. جلسات نخست کلاسم بسیار ناامیدکننده بود. مطالبی که باید آموزش میدادم زیاد بود. تاحدامکان مطالب را هرس کرده بودم ولی همچنان مشکل کمبود زمان را داشتم و برای آنکه بتوانم حق مطلب را ادا کنم ناچار باید بخش زیادی از کلاس را به ارائه مطالب میگذراندم.
ایدههای زیادی برای تدریس داشتم مثلاً اینکه یادگیرندگان را درگیر بحثهای گروهی چالشی کنم و یا پروژههای فردی و گروهی را پیش ببرم که سطوح بالای یادگیری مثل خلاقیت و تفکر انتقادی را درگیر کند. اما آنچه در واقعیت اتفاق افتاد آن بود که به خودم میآمدم و میدیدم زمان کلاس به اتمام رسیده است و هم خودم خسته شدم هم خستگی از چشمان یادگیرندگان میبارد!
چند روزی ذهنم درگیر این مسئله بود که خاطرم آمد قبلاً در کلاسها و منابع مختلف درباره رویکرد کلاس معکوس جستهوگریخته مطالبی را دیده و شنیدهام. بعد از جستجو و مطالعه بیشتر درباره این شیوه تصمیم گرفتم آن را در عمل امتحان کنم.
در این شیوه جای مدرسه و خانه را تغییر دادم. منابع آموزشی را قبل از کلاس در اختیار یادگیرندگان قرار میدادم، آنها باید در طول هفته مثلاً با استفاده از ویدئوهای آموزشی که تولید کرده بودم مطالب اصلی را یاد میگرفتند و آماده به کلاس میآمدند، حالا زمان کلاس صرف عمق بخشیدن به آموختهها میشد. در این زمان رفع اشکال، تمرینهای بیشتر، فعالیتهای متنوع فردی و گروهی انجام میشد. بالاخره به آنچه که هدفم بود رسیدم، فضای کلاس درس فعال شده بود.
پیامدهای اجرای شیوه کلاس معکوس
به نظر میرسد که شیوه کلاس معکوس فشار کاری معلم را افزایش میدهد، زیرا علاوه بر آنکه باید برای هر جلسه کلاس طراحی آموزشی خاصی داشته باشد، باید محتوای آموزشی مناسبی را نیز از قبل آماده کرده و به اشتراک بگذارد. این تصور چندان دور از واقعیت نیست، اما زمانی که پیامدها و دستاوردهای آن را تجربه کردم به این نتیجه رسیدم که در بلندمدت اتفاقاً فشار کاریام کمتر شده است. وقتی بهعنوان معلم شیوه کلاس معکوس را پیش میگیرید. بعد از مدتی مجموعه خوبی از محتواهای آموزشی را که بهتدریج آماده کردید در اختیار دارید. میتوانید از این مجموعه استفاده کنید.
نکته مهمتر آن که زمانی که دانشآموزان تلاش معلم برای انجام فعالیتهای اصیل و متنوع را مشاهده میکنند، فعالانه و با انگیزه درگیر میشوند و طعم یادگیری را میچشند، با معلم همراه میشوند. حالا آنها از دانشآموزانی منفعل که در برابر یادگیری و انجام تکلیف مقاومت داشتند، به افرادی تبدیل میشوند که تلاش میکنند حداکثر توانمندیهایشان را در فعالیتهای کلاس بروز دهند و حتی به معلمشان کمک کنند که بهتر بتواند کلاس را مدیریت کند.
یکی دیگر از پیامدهای مثبت شیوه کلاس معکوس بهبود ارتباط یادگیرندگان با همسالانشان است. زیرا در این شیوه فرصت کافی برای انجام فعالیتهای مشارکتی نیز وجود دارد و خلال انجام این فعالیتها تعامل مثبتی بین یادگیرندگان شکل میگیرد. جالب است بدانید که در یک مطالعه سیستماتیک که اخیراً (سال ۲۰۲۱) در مورد رویکرد یادگیری معکوس در مدارس (K-12) انجام شده، ۱۰۷ پژوهش مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه نهایی این بررسی آن بود که در اکثر قریب بهاتفاق این مطالعات، ایجاد مشارکت مثبت بین دانشآموزان با همسالان و معلمشان در کلاس گزارش شده است. همچنین این مطالعات نشان میدهند که با اجرای این رویکرد دانشآموزان از یادگیری بیشتر لذت میبرند. (منبع)