جنگ یا صلح با دانش آموزان؟!
نحوهی رفتار با دانشآموزان یکی از چالشهای مهم معلمان است. آیا باید در کلاس اقتدار کامل داشت یا رابطهای صمیمانه و نزدیک با دانشآموزان برقرار کرد؟ نگرش مدیران، والدین و سایر همکاران به این موضوع چیست؟ چگونه میتوان این شرایط را مدیریت کرد؟
در این نوشته میخواهیم به بررسی مسئلهی یک معلم بپردازیم که سال گذشته در پایهی پنجم تدریس کرده است و اکنون دانشآموزان او در پایهی ششم معلم دیگری دارند. معلم جدید نسبت به رفتار معلم کلاس پنجم معترض شده است. این معلم و مدیر مدرسه معتقدند که رفتار وی با دانشآموزان درست نبوده و این سهلگیری سبب ایجاد چالشهای زیادی مانند بینظمی و رفتارهای نامناسب در کلاس ششم شده است، در حالی که معلم کلاس پنجم معتقد است که رفتار وی در راستای بالا بردن مشارکت دانشآموزان در ادارهی کلاس بوده است. کارهایی از قبیل: برقراری ارتباط صمیمی با دانشآموزان، ادارهی کلاس با همکاری دانشآموزان و دادن مسئولیتهای مختلف به دانشآموزان. به عنوان مثال، بخشی از تدریس به عهدهی دانشآموزان بوده و به صورت کنفرانس، انتخاب نماینده و همیارهای درسی انجام شده است.
مقدمه
در پارادایم آموزشی گذشته، بیشتر مشاغل شبه کارخانهای بودهاند و انسانها برای یک شکل بودن و نظم زیاد تربیت میشدند و اصولا مشاغل، نیازمند خلاقیت و نوآوری نبودهاند. لذا نظام آموزشی و به تبع آن کلاسها نیازمند کنترلگری شدید از سمت معلم بودهاند. اما امروزه با توجه به نظریههای جدید یادگیری مانند سازندهگرایی و نیاز جامعه به شغلهایی که به توانمندیهای سطح بالا (مانند خلاقیت، حل مسئله، تفکر نقادانه) نیاز دارند، نقش معلم از کنترلگر ِمقتدر به یک تسهیلگرِ مربی تبدیل میشود. همچنین نقش دانشآموز از یک دریافتکنندهی صرف، به یک صاحب و تصمیمگیرنده در یادگیری خود تبدیل میشود. در پارادایم جدید آموزشی، دانشآموزان، مرکز فرایند یادگیری و یاددهی هستند، درحالیکه در پارادیم قبلی معلم و موضوعات درسی مرکز یادگیری بودهاند. همچنین در رویکردهای جدید، تمام تلاش نظام آموزشی این است که ویژگیهای فردی دانشآموزان را ببیند، سرعت یادگیری و رفتار و علائق متفاوت آنها را درک کرده و موضوعات درسی را به شکلی شخصیسازی شده ارائه دهد. این رویکرد نیازمند تلاشی همهجانبه از سمت معلم، مدیر، والدین و دانشآموزان است. درک این مطلب که انسانها با یکدیگر متفاوتند و نیازمندِ برخوردی شخصیسازی شده و متفاوت در کلاساند، بسیار مهم است. در حالیکه در رویکردهای نظامهای آموزشی گذشته، با تمام دانشآموزان به یک شکل برخورد میشد و از آنها این توقع میرفت تا با صرف زمان یکسان مطالب را بیاموزند. این مسئله حتی به عدم یادگیری عمیق مطالب در دانشآموزان منتهی میشد.
سوال اینجاست که آیا نظام آموزشی کشور ما هنوز در پارادیم گذشته آموزشی به سر میبرد یا آمادهی تغییر پارادایم آموزشیست؟ یا اینکه در برخی موارد این تغییر رویکرد صورت گرفته اما در بعضی موارد (مدارس) نسبت به این تغییر مقاومت میشود؟ تشخیصِ اینکه شما و کلاس شما در کدام یک از این حالات قرار گرفته با شماست. مسلماً درگیری و تقابل با مدیر و معلمینی که آمادهی این تغییر پارادایم نیستند کار دشوار و بسیار هزینهبریست.
بررسی وضع موجود با توجه به دادههای ارائه شده:
رفتار دانشآموز تنها نتیجهی نوع مدیریت و تدریس یک معلم در یک سال نیست! مسلما دلایل متفاوتی برای رفتارهای افراد میتوان تصور کرد:
- عدم دریافت آموزش صحیح در مورد رفتارهای اجتماعی توسط والدین (عدم تربیت صحیح!)
- واکنش دانشآموزان به تفاوت عمیق بین مدیریت کلاس قبلی و کلاس کنونی (این امکان وجود دارد که مدیریت معلم جدید صحیح نباشد.)
- شرایط آشفتهی کنونی در جامعه که نمیتوان از تاثیرات منفی آن بر دانشآموزان چشمپوشی کرد.
- تاثیرات منفی دوران کووید۱۹ و مواردی از این دست.
به این ترتیب مسئول دانستن معلم پایهی پنجم برای این مسئله عادلانه به نظر نمیرسد. بنا به گفتهی شما تعداد معدودی از دانشآموزان ایجاد مشکل کردهاند و این تعمیم دادن به کل کلاس منطقی نیست. به نظر میرسد در سال گذشته، دانشآموزان شما از نظر عاطفی به شکلی فراتر از حد معمول به شما وابسته شدهاند. این نوع ارتباط عاطفی برای برخی از دانشآموزان که از انگیزهی پایینی برای یادگیری و مشارکت در کلاس برخوردارند، مفید است. اما برای برخی از دانشآموزان که از حس ارتباطی-انسانی عمیقی برخوردارند و ارتباط آنها با معلمشان در مقایسه با یادگیری، در اولویت بیشتری قرار دارد، آسیبزا است. (یعنی انگیزهی حضور این دانشآموز در مدرسه، بیشتر ارتباط با معلم است و نه یادگیری).
موفقیت معلم در کلاس را تنها نمیتوان با رفتار دانشآموزان ارزیابی کرد. دستاورد معلمین در کلاس باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
به طور مثال آیا نمرات آنها یا یادگیری دانش آموزان در پایهی پنجم با ضعف روبرو بوده یا دانشآموزان در این زمینه موفق عمل کردهاند؟ دانشآموزان در پایهی ششم، از نظر نمرات و یادگیری در چه سطحی هستند؟ پاسخ به چنین سوالاتی برای قضاوت دربارهی عملکرد معلم مهم است. قطعا جو دوستانه و ارتباط صمیمانه باعث ارتقای انگیزه درونی دانش آموزان میشود (طبق نظریهی خودتعیینکنندگی). انگیزهی درونی بالا، تلاش بیشتر و در نتیجه یادگیری بهتر را به دنبال دارد. اما مدیریت سختگیرانه و کنترل بیش از حد میتواند موجب افت انگیزه، افت تلاش و افت یادگیری شود. مجبور کردن دانشآموزان در سال ششم به منضبط بودن و یا ایجاد محیط غیرصمیمی میتواند به شکل ظاهری دانش آموزان را منظم نشان دهد، ولی بر انگیزه و یادگیری آنها تاثیر منفی بگذارد.
راه حل
ابتدا با توجه به پیشرو بودن یا نبودن مدیر مدرسه در زمینهی به کارگیری رویکردهای جدید آموزشی سعی کنید با استناد به نظریههای یادگیری، از روش تدریس و مدیریت خود در کلاس دفاع کنید.
اگر فکر میکنید که دانشآموزان از نظر احساسی به شما وابسته میشوند، سعی کنید این وابستگی را به تعادل برسانید. یکی از روشهای ایجاد این تعادل، ارائهی بازخوردهای تکوینی به دانشآموزان است. بهعنوانمثال در بازخورد دادن به حل یک مسئلهی درسی توسط دانشآموز، باید تمرکز بر پاسخ دانشآموز باشد و از تمجیدهای شخصی که گاهی منجر به ایجاد حس عاطفی غیرضروری بین دانشآموز و معلم میشود، خودداری شود. به طور کلی معلم باید دانشآموزان را علاقهمند به یادگیری کرده و آنها را از یادگیری برای نمره گرفتن و رقابت با دانشآموزان دیگر دور نگه دارد. این به این معنا نیست که معلم بدخُلق باشد یا کلاس را به شکلی خشک اداره کند.
ارائهی مستندات از کلاس پنجم برای اثبات کارآمدی روش مدیریتی شما – مکتوب کردن بازخوردهای والدین و دانشآموزان و همچنین بررسی سطح یادگیری دانشآموزان و ارائه منسجم آنها به مدیر مدرسه نیز میتواند در این زمینه راهگشا باشد.
رفتار دانشآموزان نامنظم در پایهی ششم را به دقت بررسی کنید و با رفتار آنها در پایهی پنجم مقایسه کنید. در صورت مشاهدهی الگوی رفتاری مشابه بین دو پایه، میتوان نتیجه گرفت که دلایل دیگری برای تشدید این رفتارها از طرف دانشآموزان وجود دارد.
ما نمیتوانیم آنچه که بر آن کنترل نداریم تغییر دهیم. پیش بینی اینکه دانشآموزان در مقطع بعدی چه رفتاری از خود نشان دهند بسیار دشوار و غیر ممکن است و حضور مجدد شما در کلاس ششم و توضیح شما برای اینکه دانشآموزان چگونه عمل کنند، میتواند پیامدهای منفی به دنبال داشته باشد. رابطهی معلم پایه ششم و دانشآموزان باید توسط خود آنها تنظیم و ترمیم شود.
در حالی که معتقدیم تغییر پارادایم آموزشی هر چه سریعتر باید در ایران اتفاق بیفتد، تغییر مقطعی (فقط در یک کلاس) می تواند باعث بروز مشکلاتی مانند آنچه شما بیان کردید شود. اگر معلمین دیگر و کلا جو مدرسه به نوعی است که این رویکرد جدید را بر نمیتابند، نزدیکتر شدن به رویکرد حال حاضر مدرسه برای دانشآموزان و معلم آنها شاید مفیدتر باشد. امیدواریم که این تمایل برای تغییر پارادایم از بالا به پایین (مدیران) و از پایین به بالا (معلمین) در نظام آموزشی ایران اتفاق بیفتد.
خوشحال میشویم نظر و تجربیات خود را درباره مسئله (جنگ یا صلح با دانش آموزان) با ما در قسمت نظرات به اشتراک بگذارید.
شما نیز میتوانید مسائل خود را از قسمت مسائل معلمان با ما به اشتراک بگذارید تا اعضای گروه تدریس یاران به شما راه حل ارائه کنند.